![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
طی شد شب هجران و مبارک سحر آمد مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد در گـلـشـن دین بـاز گـل یاس در آمد بـانـوی قـم آمـد، غـم عـالم به سر آمد درد هـمگـان بـاز نگـفـته شده درمـان آمد به جهان، جانِ علی جانِ خراسان یک بار دگر سـوره کـوثـر شده معـنا فـریـاد رس هر لـبِ تـشـنـه شده دریـا ای حـیـدریون فاطمه برگـشت به دنیا تا کـور شـود هر که بُـوَد دشمن مولا ای مردم عالم پس ازین عرش نشینید از فـاطـمه هر چیز شـنـیـدید، بـبـینـید مــائــیـم هـمـه مـلـت ایـرانِ کــریـمـه هـستـیم کـنـیـزان و غـلامـان کـریـمه در سـفـرۀ مـا هـست فـقـط نان کریمه مـوریـم ولـی مـور سـلـیـمـان کـریمه هر قدر جهان رنگ عوض کرد به کَرّات جز لـطـف نـدیـدیـم ازین عمه سادات او کیست که صاحب نفـسانـند گدایش او کیست که معصوم کُنَد جان به فدایش والله فـقـط کـار ائــمـه اسـت ثـنــایـش جـمعِ حـرم آل کـسا صحن و سرایش چون کعبه بُوَد عزت این روضۀ رضوان این فخر بهشت است که قم گشته درِ آن ای فـاطـمـۀ فـاطـمه ای بـانـوی جنت دلـبـسـتۀ دارالـکـرمـت اهـل کـرامـت دارنـد بـزرگـان ز تو امّـیـد شـفـاعـت ای مفـتخـر از پـیـرغـلامیِ تو بهجت قم مرد خدا دیده چه بسیار، چه بسیار شیعه چقَدَر هست به این شهر بدهکار بر سینه که مثل تو زده سنگ رضا را آوازۀ عـشـق تـو گـرفـتـه هـمـهجـا را کوتاهی عـمرِ تو بر افـراشت وفـا را رفـتـی تو رهِ زیـنـبِ شـاهِ شــهــدا را مـانـنـد عــقـیـلـه تـو وفــادار تــریـنـی بر یـوسـف مشـهـد تو خـریدارتـرینی من گـر چه بَـدَم سـائـل درگـاه شـمـایم گردیده قم و مشهدتان سعی و صفـایم بینـا و نـوایـم کـه تـویـی نـا و نـوایـم من بـنـدۀ سـلـطـان مـعـین الضـعـفـایم بانـو چـو گـذشـته بده رنگی به حـنایم بـیـچـاره شـدم، دیـر شـده کـربـبـلایـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
ای جـمالت بـهـار، معـصومـه کـرمت مـانـدگـار، مـعـصومه یـــادگــار امــام هـــفــتــم مــا ای رضا را قـرار، معـصومه صـلـوات خـدا بـه روح شـمــا بیحـد و بیشـمار، معـصومه نــذر ایـل و تــبــار تــو جــانِ هر چه ایل و تبار، معـصومه ابر رحمت همان دو دست شماست من کـویـرم بـبـار، مـعـصومه خواهری مثل زینب و تو ندید دیــدۀ روزگـار، مـعــصـومـه تـا گـدای کـریـمـه هـسـتـم من هـمـۀ عـمـر بـیـمـه هـستم من قـلـب عـالـم پُر از تـلاطـم شد لـب دنــیــا پُـر از تـبــسّـم شـد عشق موسیبن جعفر است اینکه نـور چـشــم امـام هـشـتـم شـد قـلـب مـا رفت تا درون حـرم بـین امـواج جـمـعـیـت گـم شد بـابهـای حـریـم او یـک یک بـاب حـاجـات کـل مـردم شـد قـبـلـۀ دل هـمـیـشه مشهـد بود قـبـله چـرخـید و قبلهها قم شد در جـوارش کـسـی نـشـد آقــا غیر از آنکـه گـدای خـانـم شد حـق او کـن ادا تو با صلـوات یک نه صد نه هزار تا صلوات مــاه زیـبــا و انــورش دادنــد هر چه از خوب، بهترش دادند پسری خوب داشت مثل رضا مثل معـصـومه دخترش دادند یـاد زهـرا دوبـاره غوغا کرد تا به موسی بن جعفرش دادند شـــد تــداعــی ولادت زیـنـب تـا بـه دسـت بــرادرش داد نـد هر که آمـد ولادتـش بـه حـرم از حـرم تـا حـرم پـرش دادند یِــکُــم مــاه تــا بــه یــازدهــم یک دهه مِی ز کـوثرش دادند هر که دربند بانوی دو سراست دوستدارش خود امام رضاست نور عشق است نور ایمان است قدر و شأنش هنوز پنهان است از حـرم تـا حـرم در این ایـام غرق نور است ریسهبندان است مشهد و قم دو بال کشور ماست عالم از این دو بال حیران است چشم سلطان همیشه سمت قم و چشم بیبی سوی خراسان است تا قیامت به عـصمـتش سوگند بـانـوی یـکّـهتـاز ایران اسـت این هم از دولت کریمۀ اوست قندِ چایِ بـهـشت سوهان است پیـش خـالـق چه حرمتی دارد به کـرامت چه شـهـرتـی دارد ساقی امشب چه ناب پُر کرده کاسه را بیحـسـاب پُـر کـرده به شـراب طـهـور مـهـمـانـیـم جـانـمـان را شـراب پـر کرده حرمش را ز نورِ مِهرِ رخـش روز و شب آفـتـاب پـر کـرده چه همه با صفـاست، خادم او حـوضهـا را ز آب پُـر کـرده حـرمـش را به یـمن مـیـلادش بوی عـطـر و گـلاب پُر کرده خوش به حال کسی که جمع کند حـرمـش را ثــواب پُـر کـرده اهلبـیـتانـد هـمچـو منـظومه مـاهِ مـنـظومـه است معصومه مرتضی رنگ و فاطمه سیماست قطرهای از کرامتش دریـاست شـهـر قـم، حـوزههـای علـمیه با تـمسک به نـام او بـرپـاست هر رواقش بهشت موعود است این حرم نیست جنت الاعلاست ایـن حـرم تـا خـدا خـدا بـاشـد در زمین پایگاه عرش خداست زائـر قــبــر او بـه شـهــر قـم زائر قبر حـضرت زهـراست عـمـه مـعـصـومـۀ امـام زمان عمۀ هر چه شیعه در دنیاست میرسد این پـیـام از هـر سـو الـــســلام عـلـیـکِ یــا بــانــو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
امشب خداوند مبین دارد بر این عالم نظر در آسمان دین حق نور خدا شد جلوهگر بیت امام هفتمین گردیده چون وادی طور ای عـاشقـان ای عاشقان ماه مـنور آمده بر عرشیان و فرشیان لطف مکرر آمده امشب تمام عالم هستی شده غرق سرور بنگر جهان آذین شده با تاج گل قندیل نور امشب مهی از دامن نجمه هویدا میشود زیبا گلی از گلشن طاها شکوفا میشود این ماه رخشنده بود نـور خدای لایـزال مرآت زهرای بتول درعصمت وخوی و خصال درگاه او در شهر قم بر شیعیان دارالشفاست دارالشفای عالمی خاک در اخت الرضاست از لطف حق وا میشود یک در ز قم سوی بهشت پُر گشته آن صحن و سرا از عطر دلجوی بهشت معصومۀ اختالرضا امشب منم مهمان تو ایـام میـلاد شما بنـشـسـتهام بر خوان تو از کودکی معصومه جان بر درگهت هستم گدا من با ولا و مهـر تو گـردیدهام اهـل ولا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
عاشـقی، نقـطۀ پایانی درمـاندگی است عاطفه، مـزّۀ شیـرینیِ سرزندگی است عشق، در مکتبِ توحیدی ما، بندگی است فِیضِ دارندگی اصلاً به برازندگی است "اشک" دارایی ما بوده که سرچشمه شدیم از طفـولـیّـتـمـان خـادم معصومه شدیم آفـتابیست که در ظلمت شب گُم نشود رودِ نـوریست که درگیر تلاطم نشود باغِ سبزیست که در ذهن تجسّم نشود هـیـچ جـایـی حـرم فـاطـمـۀ قـم نـشـود "السّلام ای حـرمت شرح پریشانی ما" الـسـلام ای نـفـسِ شـاه خـراسـانـی مـا چهـرۀ زشت زمـین با قـدمـت زیبا شد جسم بیجـان تـمامیِّ جـهـان احـیـا شد سنـد فـخـر عـجـم تـا به ابـد امـضا شد تـربت شـهـر تو تـسبـیح بـهـشتیها شد آن زمینی که شده خانۀ جبریل"قُم" است شورهزاری که به دریا شده تبدیل"قُم" است گـنـبد زرد تو خورشید فـلکگـسترمان آســـمــانِ حــرمت آرزوی آخـــرمــان کاش دستی بکشی بر روی بال و پرمان سـایـۀ مـادریات کـم نـشود از سرمان دومـیـن شـافـعـۀ مـحـشر مـا هستی تو مثـل زهـرا بـخـدا مـادر مـا هـستی تو آه ای شــادیِ در حــالِ عــبــور بــابــا خـنــدهات مـایـۀ لـبـخـنـدِ ســرور بـابـا بــــانــیِ دردِ دل وادی طـــور بـــابـــا به خـداونـد تـویی سـنـگ صـبـور بـابا "به فداکِ" مگر از آن لبِ تر میاُفـتاد هر زمـان نامـۀ تو دست پـدر میافـتاد انـبـیا شـیـفـتـۀ مـبحـث خـاصَت، بـانو جان فـدایِ دلِ تـوحـیـد شـنـاست بـانو میشود با چه کسی کرد قـیاست بانو! هـاجر و آسـیـه شـاگـرد کـلاست بانـو نمی از قطرۀ علم تو خودش یک دریاست حوزۀ عـلمیه از برکت تو پـابـرجاست جایجای حرمت جنّت رضوانیهاست گوشۀ صحن تو خلـوتگهِ بارانیهاست عبد کـوی تو شدن اوج مسلمانیهاست دامنت منـشاء رزق همه ایـرانیهاست تشنگان را به لب جوی طهورا بفرست "چادرت را بتکان روزی ما را بِفِرست" بَرَکـات تو به جـانِ عَـجَـمت میچَـسبد ای کریمه، چقدر اشک غمت میچسبد گریه کردن سر خوانِ کرمت میچسبد "یا رضا"داد زدن، در حَرَمَت میچسبد زائرت از همه دلگیر شده، رحمی کن بخدا مـشهـد من دیـر شده، رحـمی کن کاش در حـین قـنوت سحـرت یاد شوم مـن آلــودۀ دلــبـاخــتـه هـم شــاد شـوم چه هراسی است، اگر طعمۀ صیّاد شوم مـطـمـئـنَّـم که به دسـتان تو آزاد شـوم چون برادر، به تو هم آمده خوشخو باشی به گـمانم که تو هم ضامـن آهـو باشی! خاک ایران شـرف عـرش مُعـلّی دارد چون دو طوبای بهـشـتیِ خـدا را دارد مشهدش"حیدر" و قم "حضرت زهرا" دارد رویِ دیــده قـــدمِ آل نــبــی جــا دارد شُکر، این خاک دلِ پاکِ ولی را نشکست شهر قُم حُرمَتِ ناموس علی را نشکست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
خانهای که سایهاش موسیابن جعفر میشود خوشبحال آنکه در این خانه دختر میشود از زیارت نامهات پیداست بیش از آن، رضا از مقـامـاتت بگـوید خـلق کـافر میشود از سـفـارشهای آقـایـم رضا فـهـمـیدهام خوشبحال هرکه با تو او برادر میشود باورش سخت است اما باورِ ما هست که زائـرت با زائـرِ زهـرا بـرابـر میشـود میشود امابیها هرکه نامش فاطـمهاست دختر این خانه هم یک روز مادر میشود در مـقـام زائـرانت دیـدهام ایـن شـأن را هرکه از قم میرود مشهد کبوتر میشود تکّه سنگی بودم و گـفـتـند باید قـم روی سنگ اگر عاشق شود در صحن مرمر میشود میشود مرمر ولی نه، چند وقتی بگذرد زیر پای زائران یک تکّه گوهر میشود دانشآموز آمدند و عـاقـبت مرجع شدند سنگ هم اینجا بیاید عاقبت زر میشود هر کویری که تو را فهمید میگردد بهشت هر بهشتی که به تو دل داد قمصر میشود گاه در مشهد زمانی قـم زمانی شهرری خوشبحال ما که با تو عمرِ ما سر میشود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() افتتاح کانال سایت آستان وصال در ایتا
با عنایت به درخواست های تعدادی از کاربران عزیز؛ در پاسخ به این اوامر و همچنین جهت تسهیل بهتر برای کاربران؛ کانال سایت در ایتا ایجاد گردید، دوستانی که تمایل دارند عضو کانال باشند در همین جا کلیک نموده و یا از طریق لینک زیر وارد کانال شده و عضو شوند لطفا با نشر و تبلیغ لینک این کانال؛ شما نیز در این خدمت به آستان اهل بیت سهیم باشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
چون لحظهای که صیاد در کف گهر بگیرد ای صبح! شب بر آن است از تو خبر بگیرد دزدان ز روی دیوار حمله به خانه کردند میخواست هرکس از تو خون جگر بگیرد زهراست پشت این در یا که عزیز زهرا؟! بار دگر قرار است خـانـه شـرر بگیرد من اعـتـقـادم این است تو ناجی خـلیلی راضی مشو که این بار شعله به در بگیرد دور سرت بگردم خـیلی تو را کـشـیدند ای کـاش یک نـفـر بود راه گذر بگیرد گـفـتند پشت مرکب خیلی تورا دوانـدند شیعه دگر چه خاکی زین غم به سر بگیرد با اینهمه مصیبت صدجای شکر باقیست قـسمت نـشـد دلت را داغـی دگر بگیرد ناموس تو به خانه در حجـرههای بسته کس نیست این زنان را تحت نظر بگیرد تـرسـیـدهاند امـشـب این دخـتـرانت امـا آیا کسی قـرار است درد کـمـر بگـیرد؟ فرق است بین آنکه در خانه گریه کرده بـا آنـکـه در خـرابـه یـاد پــدر بـگـیـرد فرق است بین آنکه رفته به مجلس می با انکه پـشـت پـرده حـسّ خطر بگـیرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
چون خلیل الله، اما شعله گلزارش نشد آنکه آتش آمد و حرمت نگه دارش نشد گنج علمش زیر طوق جهل بیدیننان اسیر دست ظلمتکیشِ دوران، یار افکارش نشد سرگذشتش را پر از مهر و گذشت آوردهاند قدر دانی، پاسخ آن کـوه ایـثـارش نشد صبح صـادق بود اما تـیره شد ایـام او سهم ظالم، یاریِ چـشمان بیدارش نشد گرچه دل خون شد ز دست شعلههای در امام شکرحق چون فاطمه درگیر مسمارش نشد کربلا را در میان خانه و در کوچه دید پیرمردی که در آن غربت کسی یارش نشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام جعفر صادق علیهالسلام قبل از شهادت
زخمی که هست بر جگر من، جدید نیست سوزانـده جانم و به اجل هم امید نیست آتــش کــشــیــدهانــد درِ خــانـــۀ مـــرا این کارها ز دشـمـن حـیدر بعـید نیست شیـخ الائمه را وسط کـوچـه میکـشـند اینجا کسی به فکر منِ مو سـپـید نیست گـشـتـه مـدیـنـه کـربـبـلایـی دگـر، ولی داغـی شـبـیه داغِ حـسـینِ شهـید نیـست این لـشکـری که از در و دیـوار آمـدند دلـسـنگتر ز لشکـر پَـستِ یزید نیست وحـشـتزده اگـر شـدهانـد اهـلِ خـانهام اما خـبـر ز ضربت دسـتـی پلـید نیست اصـلاً تـمــام آنـچـه کـه دیــدم، بــرابـرِ آن صحنهای که عمۀ سادات دید، نیست "والشمرُ جالسٌ" به روی سیـنۀ حسین رحمی به قلب آن که سرش را بُرید نیست عالم فدای خواهر مظلـومهای که گفت: گـشـته تن بـرادر من نـاپـدیـد...، نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
مـقـدسـاتِ خــدا در مــدار تـقـدیـست مـلائکـه همه شـاگـردهای تـدریـست اسـاس فـقـه تَـشـیّـع رهـین تـأسـیست گـرفـتـهایـم مـسـلـمـانـی از احـادیـثـت نـشـسـتهایم همه پای درس دلـبـریات هـمه فـدای دُرسـتـیِ فـقـهِ جعـفریات کـسیکه با تو نبـاشـد، تباه شد دیـنـش بنـای تـفـرقـه شـد فـرقـۀ دروغـیـنـش نثار او شده لعـن رسـول و نفـریـنـش ولی محب تو را حق نموده تحـسینش خدا کند که چو هارون مکیات باشیم دوباره زائـر آن قـبـر خـاکیات باشیم کـلام توست که إحـیـا کُـنـندۀ دینست پیام توست که اصل جهاد تبـیین ست قیام توست که بُنـیـانکَن شیاطـینست قوام درس تو روضهست، روضه شیرینست میان محـفـل اُنـسـت حـسـیـنـیـه داری چه اشـتـیاق عـجـیـبی به مرثیه داری تو در عمل به عزاداریام جهت دادی به اشکهای حسینی تو منـزلت دادی میان گریه به ما درسِ معـرفـت دادی تو راهکار شـفـاعت در آخـرت دادی صدا زدی که برای حسین گریه کـنید به یاد کـربـبـلای حـسـین گـریه کـنـید تو درد دیـدهای از اِنـفـعـال بـیدَردان تــو داغ دیــدهای آقـا مـیـانِ نـامـردان تو بین آتش و در خوابِ نازْ شاگردان تو پا بـرهـنه مـیـانِ هـجـوم ولگـردان دوباره بین مدینه، حرم در آتش سوخت گرفت خانهات آتش، دلم در آتش سوخت به غـیرت تو اگر بین خـانه برخورده گریز روضهات اول به میخِ دَر خورده به یادِ فاطمه که ضربه بیخبر خورده دلِ شکـستۀ تو بیامـان شـرر خـورده خدانکرده زنی بین خانهات که نسوخت؟ کبوتری وسط آشیانهات که نـسوخت؟ اگرچه ارثِ غریبی به تو مُـدام رسید گریز روضهات از کوچهها به شام رسید عـقـیـلـۀ عـلــویــه بـه ازدحـام رسـیـد به عـمـهجانِ شما خـیـلی اتـهـام رسید کسی که بود دو عـالَـم مُـسَخَّـرِ نـامش حـرامـزادۀ مــرجــانـه داد دشـنـامـش عبا نبردی و گـفتی عبا نداشت حسین رِدا نداری و گـفتی ردا نداشت حسین به روی پیرُهن از زخم جا نداشت حسین به زخمِ نیزۀ اخنس، صدا نداشت حسین به خونِ حنجرش آغشته شد، بمیرم من عزیز ما "نگران" کشته شد، بمیرم من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
صداقت گوشهای از بینهایت حُسن رفتارش هزاران جابر و صدها ابوحمزه بدهکارش شعاعی از رُخَش تابید و توحید مفضّل شد کمال شیعه مدیـونِ کـلام پُـر هـوادارش تقّیه کرد و همچون پیله شد پروانۀ دین را نمایان گشت بعد از سالها آثار ایثارش سرِپائیم اگر از لطف قال الصادق اوئیم که عنوان رئیس مذهبِ شیعه سزاوارش هزاران لعنت و نفرین به منصور دوانیقی که آمد با سلاح طعنه و تهمت به پیکارش خدا لعنت کند هر کس به او بیاحترامی کرد امام شیـعه را بردند ابترها به اجـبارش ربیع بیحـیا مهلت نداد عـمامه بگـذارد عـزادارم عـزادارم عزادارم عـزادارش مدینه خاطراتی تلخ همچون کربلا دارد پُر از داغست در سینه، چه از کوچه، چه بازارش به روی نیزه میبردند رأسِ پور حیدر را بـمـیـرم آفــتـابِ داغ هـم میداد آزارش خودش فرمود هرکس گریه بر جد غریبم کرد نمیبینند او را در صف محشر گرفتارش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
به سمت عـشق کـشـاندی نگاه آئین را ببر به سمت حـقـیـقت، قـبـیـلۀ دین را تو صبح صـادقی و صادقانه میگویم ز سمت چـشم تو دیدم طلـوع آئـین را تو پیر میکدۀ مکتب و هزاران مست، بنـوشـد از لب لعـلـت کـلام شیرین را برای وصف تو ذهنم قلم گرفت به دست ز شش جهت بکشد رشتۀ مضامین را بـه بـاغ پُـر ثـمـرِ واژه واژۀ کـلـمـات کـشانده خاطر تو شاعر غـزل چین را پیِ اجابت تو دست پُر ز خواهش من گره بـزن به نگـاهـی دعـا و آمـین را میان بغض و غـریـبی، بقـیع بی زائـر به دوش شهر نشانده سکوت سنگین را بنا کـند دل من روی قـبـر خـاکـی تـو ضریح و گنبد و گلدستههای زرّین را شکست بغض من و بین اشک غم چیدم برای مرثیـهات واژههـای غمگـین را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
فــقـیــر بــذل نــگــاه تـو یــا ولـی الله اسـیـر زلـف ســیــاه تــو یــا ولـی الله بـه انـتــظــار پــنــاه تـو یــا ولــی الله نـشـسـتـه بـر سـر راه تـو یـا ولی الله تویی کریم کریمان و ذوالکـرم هستی تو سـرپـنـاه من و خـانـوادهام هـسـتی حـدیث فـضل تو اذکـار هرشب شیعه همیـشـه نـام قـشـنـگ تو بر لب شیعه تـویی رئـیـس بـلاعـزل مذهـب شیعه الا امـیـر و عـلـمـدار مـکـتب شیـعـه! به لطف کرسی درس تو جعفری شدهام من از دعای شما بوده حـیدری شدهام تو عشق هر دل بی تاب عاشقی مولا اصول دیـنـی و قـرآن نـاطـقـی مـولا و مــاورای تــمــام حــقـایــقـی مــولا تویی که پـیـر و مـراد نـوابـغـی مولا دو دست خالی من هم دخیل احسانت سرم فـدای تو و "جـابـر بن حـیان"ت خوشابه حال دلی که فقط اسیر تو شد اسیر و سائل و مسکین و مستجیر تو شد خوشا به حال کسی که "ابوبصیر" تو شد میان آن همه، شاگردِ سربه زیر تو شد هر آن که سوی تو آمد ادارهاش کردی کسی که زائرتان شد "زُراره" اش کردی شـشـم سـتـارۀ دنـبــالــهدار زهـرایـی شـشـم مـربـی فـقـه و اصول دنـیـایـی دلـیـل خـلق زمـین بلکه آسـمـانهـایی تو که مـقـرّب محـبـوب حـق تعـالایی فقط نه جانِ جهان و جهانِ جان هستی هـماره مـرجع تـقـلـید شیـعـیان هستی بـیا و پـای دلـم را به خـانـهات وا کن "حضور میطلبم سینه را مصفا کن" ز شوق، دیـدۀ من را شـبـیه دریـا کن تـنـور خـانـۀ خود را سپـس مهـیا کن حلال مهـر شما قـطـره قـطـرۀ خـونم خـلیل نار تو هستم، ز نسل "هارونم" همیشه عطر حضورت در این حوالی هست و با روایت تو عشق و شور و حالی هست سحر، حسینیه، جایت همیشه خالی هست به یاد روضۀ تو در دلم مـلالی هست برای زائـر خـود سـایـبـان نداری که کنار تربت خود روضهخوان نداری که شبی که خانهات آقا پُر از خطر شده بود شبی که قلب حزینت پُر از شرر شده بود شبی که مادر مظلومه نوحهگر شده بود شبی که دشمنت از بام حملهور شده بود تو رو به قـبله و گـرم خـدا خدا بودی مـیـان نـافـلـهات غـرق ربــنــا بـودی به زیر سایۀ شعله اگر که مویت سوخت به یاد گونۀ سرخی دوباره رویت سوخت به جبر، فرصتِ کوتاهِ گفتگویت سوخت شبـیه تـشـنهلبِ کربلا گـلویت سوخت سر بـرهـنه، بـدون عـصا کجا رفتی؟ به دسـت بـسـته ولیِّ خدا کجا رفـتی؟ چه کـرده با دلت آقـا جـفای پیدر پی شـکـنجـه و تـبـعـات بـلای پـیدر پی تـمـسخـر هـمه و نـاسـزای پـیدر پی هجوم درد و غم و غصههای پیدر پی ز خـون کـنـج لـبت یـاد باغ لالـه کـنم دوباره یاد زمین خوردن سه ساله کنم سه ساله گـفـتـم و نـام رقـیـهجـان آمد سه ساله گفتم و لکنت بر این زبان آمد همینکه حضرت زهرا به روضهمان آمد صدای نالۀ جانسوز روضهخوان آمد: فـراق شـاپـرکـی را ســراغ دارم کـه دو گوش دخـترکی را سراغ دارم که
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
آتش فتنه چه داغی سرِ داغت میریخت! سر زده از در و دیوار به باغت میریخت خانهات بیخبر از اشک زلالت میسوخت چه بگویم! دلِ همسایه به حالت میسوخت پشت مرکب، چه غریبانه کشاندند تو را پــا بـرهـنـه سـرِ بـازار دوانـدنـد تـو را پشت مـرکـب، رمـقِ انـدکِ پـایت افـتاد سـرشـنـاس هـمـۀ شهـر! عـبـایت افـتـاد ارثی از مرثیهاش بُردی و گـفتی: مادر وسط کوچه زمین خوردی و گفتی: مادر هیچ کس بغض تو را، مونس و غمخوار نشد کـربـلا، کـارِ خـدا بـود که تکـرار نـشد حُرمت مویِ سپید تو شکستهست، قبول تو یداللهی و دستان تو بسـتهست، قبول باز هم شکر! به عمامۀ تو دست نخورد حرف غارت نشد و جامۀ تو دست نخورد زخـمی نـیـزۀ هر بیسـر و پـایی نشدی بیکـفـن مــانـدۀ گــودال بـلایـی نـشـدی باز هم شکر! به خلخال، نگین باقی ماند اهل بیت حَـرمت پـردهنـشـین باقی ماند با دلی سوخـته از غـصـه لبـالـب نشدند دخـتــرانـت مـلأِعــام مـعــذّب نــشـدنـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
بر دور کـمـر شـال بهم ریخته دارد انـدام کـهـنـسـال بـهـم ریـخـتـه دارد آتش نکشانید بر این خانه که این مرد از فـاطـمـیـه حـال بـهـم ریخته دارد مانند عـلی رد طنابست به دسـتـش در بـنـد، پـر و بـال بهم ریخته دارد آرام برو؛ پشت سرت از نفـس افتاد آقـا قـد چـون دالِ بـهـم ریـخـته دارد حالا سر پیری به روی خاک نشسته پـیـراهـنِ پـامـالِ بـهـم ریـخـتـه دارد مثل همـۀ عـمـر فقـط گریه و زاری بر روضۀ گـودالِ بهم ریـخـتـه دارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
از غربتت، چشمان ما را اختیاری نیست بر روی قبرِ خاکیات، سنگِ مزاری نیست کـاشـانـهام آبـاد بـاشد، قـبـر تو خاکی؟! جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست با این همه شاگرد، ماندم از چه در کوچه در شام فتنه، عاشقی و جان نثاری نیست اشـرار یثـرب، نـاسـزا و هـیزم و آتـش این رسم، رسم بردنِ پرهیزکاری نیست در هست، آتش هست، اما میخِ بر دَر نه ضرب لگد نه، هول دادن نه، فشاری نیست غصه نخور، این دود میخوابد، خدا را شکر پشتِ دَر این خـانه یـار بـارداری نیست روی سفیدت از چه رو اینقدر گشته سرخ؟ برخیز ما را طاقت این داغِ کاری نیست افتادهای بر خاک کوچه، بهتر از صحراست حداقل در معبرت، تیـزیِ خاری نیست خاکی شده پیـشانیات اما به رخـسارت از ضربِ سنگی تیز، خونِ تازه جاری نیست عـمـامـهات افــتـاده از روی سـرت امـا دورت برای غارتت، داد و هواری نیست روی زمین آرام و راحت حمدِ حق را گو بالاسرت، در انتظارت نیزهداری نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
دیـنِ خـدا را عـدهای در دام میبـردنـد تحریفِ خود را در دِلِ اسلام میبردند با دیدنِ ریشِ سفـیدش دشمنان ایکاش حـداقــل او را کــمــی آرام مـیبـردنـد امامۀ صـدق خـدا روی تنـش باز است شاید شـهـید عـشق را احـرام میبردند وقتی رئیس مذهب شیعـهست یعنی که پخـتهترین را جـاهـلانی خـام میبردند داغی که افتاده به قلب شیعیان اینست تـطهـیـر را با گـفـتن دشـنـام میبـردند وقتی که فکر حاکمان شهر مسمومست یعنیکه مذهب را سوی اعدام میبردند با حـبّـهای انـگـور زهـرآلـود عـالـم را آنان به سمت غـربت فـرجـام میبردند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
به تعلیم بشر مولای مکتب هر زمان برخاست به تائیدش خدا فرمود برپا پس جهان برخاست شگفتانگیز توحید مفضل شعلهور میشد که وقت خواندنش دود از سر افلاکیان برخاست میان شیعیان با او حکومت فتنه میانداخت تقیه نشر پیدا کرد و فتنه از میان برخاست و مفتاح الحقیقه قفلهای بسته را وا کرد و مصباح الشریعه نور شد تا آسمان برخاست چنان مور و ملخ عرفان کاذب رخنه در دین کرد که صادق با لوای حق به جنگ غالیان برخاست کسی که کربلا را در قیام علم او آموخت در این مکتب همیشه سربلند از امتحان برخاست زُراره؛ حمیری؛ جابر؛ امینی؛ مجلسی؛ طوسی تبار دوستان در اصل از این دودمان برخاست غبار قبر حیدر را نخستین بار او بوسید پس از آن بوسه، در شهر نجف آن آستان برخاست چو هارون در تنور امتحانش میتوان افتاد ولی از سفره مهرش چگونه میتوان برخاست پسر یک بار دیگر ارث غربت برد از مادر دوباره در مدینه آتشی از آشیان برخاست میان کـوچه یاد غـربت جدش عـلی افتاد بمیرم من که از جانش نوای الامان برخاست دل اولاد او خون شد که او در کاخ حمرا رفت همینجا بود که آه از نهاد روضهخوان برخاست گمانم روضۀ شیخ الائـمه این سخن باشد کجا در مجلس منصور چوب خیزران برخاست امان از مجلس شام و امان از خاطرات تلخ که طفلی بر زمین افتاد هرجا ساربان برخاست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ای بقیعت ملجأ و مأوای أهل اشک و آه میکشد در مـاتم تو از درونش آه؛ مـاه نه چراغی نه کسی نه خادمی نه گریهکن نه مزاری، نه ضریحی، نه حریم و بارگاه شصت وأندی سال از عمر شریفت میگذشت تا که بردند عاقبت روزی تو را در قتلگاه پا برهنه، دست بسته، نه عبا بر دوش، آه من فـدای غـربـتت ای بیپـنـاهِ بیگـنـاه زهر انگوری که منصور از جفا آماده کرد باعث آن شد که رفت از شانههای دین پناه گاه از سوز عطش میگفت در دل یا حسین هـیزم آوردند؛ یـاد مـادرش میکرد گاه ای مدینه باز هم در کوچههای خستهات مردی از ایل و تبار پاکها گم کرد راه آنچه از فعل و رضا در اشکهای خالق است گریههای حضرت شیرین فضائل صادق است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
صـدق سـخـنهـای کـلـیـم الله طـوری روح مـسـیـحی، حـلم ایـوب صبوری ذکـر نـجـات یــونـس و آرامـش نـوح صوت خوش داوود در مـتن زبـوری شرح کتاب آیات جانبخش لب توست با چـشـمهای روشنت تـفـسـیر نـوری بـا قـال صــادقهـا چــراغ راه مـایـی هـمـراهمان تا مـوسـم سبـز ظـهـوری هارون مکی را که عشقت شعلهور کرد در شعـلـۀ خود کی بـسوزانـد تـنوری گـفتم تنور آتش به جان خرمنم ریخت با یاد زخـمی کهنه در کابـوس دوری این شهر قبل از خانهات سوزانده در خود دیـوار و مـیخ و شعـلـه و جام بلـوری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ما را به غیر عشق خودت مبتلا مکن جز خود دل مـرا به کـسی آشـنا مکن دیـن خـدا ولایـت و عـشـق شـمـا بُـوَد ما را به غـیـر دین خـدا مـبـتـلا مکـن بـا دوری از مـسـیـر ولا و مـحـبـتـت ما را اسـیـر غـصه و درد و بلا مکن دین را تو گفتهای که به جز حُب و بغض نیست دل را اسیر خود کن و از دین جدا مکن درب سـرای خود بـگـشا بر دل هـمـه ما را اسیـر و دربه در کـوچهها مکن فرمودهای که شرط شفـاعت بُوَد نماز ما را به لحظههای شفـاعت رها مکن مرغِ دل مرا که هوایش زیارت است جـز راهـیِ مـدیـنـه و کـربـبـلا مـکـن ای نور چشم فاطمه، جان نذر غربتت ایـمان و دین من چه بُوَد جز محـبـتت عشقت مرام و دین من و مذهب من است دلدادگی به و مهر و غمت مکتب من است ذکر حـدیث ناب تو شـرح کـتـاب حق قـرآن ناطقی، سخنت مذهب من است یـادت بـهـارِ قـلـب خـزان دیـدهام بُـوَد نام خوش تو نغمۀ روز و شب من است مظلومی و غریبیات ای پور مصطفی داغ دلِ شکسته و تاب و تب من است هر نیمۀ شب به واسطۀ هر دعای من ذکـرت میان زمزمـۀ یا رب من است فخـرم بـوَد به اهل زمـین و به آسمان چون نوکریِ تو همه جا منصب من است زهـرا بـرایم از سرِ لطـفـش دعـا کـند تا نوحـههای مـاتم تو بر لب من است گر غـوطـه در بلا و خـطر بارها کنم هرگـز نمیشود که تو را من رها کنم قرآن بخوان که موسم وحی دگر رسید قرآن بخوان که لحظۀ سخت سفر رسید قرآن بخوان که تو خود وحیِ مجسمی روح کـتاب حـق که برای بـشر رسید قـرآن تویی و معـنی ایـمان تویی فقط اما چرا ز کـیـنه به جانت شرر رسید ایمان به روح و معنی قـرآن نداشـتـند آنان که زهرشان به میانِ جگـر رسید یک عمر اگر که محنت و غم دیدهای دگر زهـر آمد و به شام فراقت سحر رسید بسکه غریب و بیکسی ای وارث علی پهـلو شکـسته مادر بشکـسته پر رسید آن که ز مـاتـم تو گـریبان دریده است موسیبن جعفر است و بر او این خبر رسید هـنگـام رفـتـن و شـب پـروازت آمـده بــالا ســر تــو مــادرِ هــمرازت آمـده از غـربت علی به وجودت نشـانه بود سوز غـریب بیکسیات بیکرانه بود آتش گـرفـتـه بـار دگر درب خـانـهای تکرار صحنهای که ز غربت نشانه بود مـانـند مـادرت شده کـاشـانـهات چرا؟ با چه گـناهی آتش دشـمن به خانه بود یادی ز خـیمهها و ز غـارت نمودهای بسکه هجـوم دشمن دون وحشیانه بود یا رب امام دیگری از خانه شد برون در کوچهها کـشاندن تو ظـالـمـانه بود آمـادۀ سـفـر شـده بـودی به سـوی یار زهری که شد نصیب تنت یک بهانه بود بال و پرت گشودی و راحت شدی ز غم از آن همه جـفـا و از این کـینه و ستم ای آخـرین سـفـارش تـو بـر نـمـاز ما ای قـبـلهگـاه و کـعـبـۀ راز و نـیـاز ما با آن سفارشت که عجب عاشقانه بود تـنهـا به خـاک کـربـبلا شـد نـمـاز مـا مظلومیات همیشه به جانها شرر زند داغـت شـده تـمـامی سـوز و گـداز ما گفتی حسین و خود ز غمش نالهها زدی دیـوان عـشـق او بـگـشودی و راز ما فیض خدا به واسطهات میشود نصیب تـنهـا به سـوی تو شده دسـت نـیـاز ما دل تا به ابد به مذهب عشقت سپردهایم آه اِی امــام عـشـقِ دلِ ســرفــراز مـا مهـمانـمـان نـمـا به بـهـشت بقـیع خود ای قـامـتت به بـاغ جـنان سروِ ناز ما خشتی ز خاک تربت ما خوش به پا شود بر روی قـبـر تو حـرمـی تا بـنـا شود
: امتیاز
|